خدا و مجنون
 
درباره وبلاگ


من که میدانم زود عمرم به پایان میرسد..پس چرا عاشق نباشم
آخرین مطالب
پيوندها
  • bahar
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بی نقاب و آدرس wollf.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 32767
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

مرجع وبلاگ نویسان جوان

کدهای جاوا اسکریپت

کدهای جاوا اسکریپت

بی نقاب
گرگ هاهرگز گریه نمیکنند.اما گاهی عرصه زندگی بر آنان چنان تنگ میشود که بر فراز بلندترین قله ها دردناکترین زوزه ها را میکشند.




 

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

 

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

 

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

 

جام لیلا را به دستم داده ای

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

 

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

 

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

 

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

 

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

 

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

 

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

 

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

 

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

 

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

 

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

 

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

 

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

 

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

 

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

 

مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

 

وندر این بازی شکستم داده ای

 

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

 

 

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

 

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

 

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

 

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

 

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

 

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

 

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

 

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

 

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

 

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

 

مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 21:0 ::  نويسنده : night wolf